داستان زندگی کریستینا و دخترانش
سپتامبر بود که کریستینا فارغالتحصیل توانمندسازی زنان شد و دو دختر کوچکش، آریانا و اولین را به دست آورد.
چیزی که آنها در درون خود یافتند، باعث گریه همراه با خوشحالی و آرامششان میشد. کریستینا در خاطراتش میگوید: من برای هرکدام یک کلید از آپارتمان جدیدمان ساختم، کلیدها صورتی پررنگ بودند».
لحظهای که شما برای توانمندسازی زنان سرمایهگذاری میکنید، درواقع برای رسیدن به لحظات امید واقعی و موفقیت خانوادههای بیخانمان شده، سرمایه گذاشتهاید.
هنگامیکه شما در توانمندسازی زنان سرمایهگذاری میکنید، در لحظههایی مانند این سرمایهگذاری میکنید: لحظات واقعی امید و موفقیت برای خانوادههایی که بیخانمان شدهاند.
از ماه مه، کریستینا و دخترانش در کامیونش زندگی میکردند و میخوابیدند. کریستین از خشونت خانوادگی فرار کرده بود و ده سال سابقه مدیریت و آموزش فروش را رها کرد.
کریستینا میگوید: «من هر آن چیزی که فردی با توان متوسط میتوانست داشته باشد، داشتم و همه آنها، مانند خانه، شغل و مدرسه دخترانم را از دست دادم. من و دخترانم در پناهگاههای بیخانمانها غذا سرو میکردیم. ما به آنها کمک میکردیم و هیچوقت به معنای واقعی محتاج به کمک نبودیم.»
کریستینا هر شب، برای اینکه او و دخترانش در آرامش بخوابند، به دنبال یک جای امن جهت پارک کامیونش میگشت. او بهصورت نیمهوقت در نورداسترم کار میکرد و هرروز دخترانش را به مدرسه میبرد و برمیگرداند. دخترها تکالیفشان را در کامیون انجام میدادند. درآمدی را هم که به دست میآورد، خرج غذا و سوخت کامیون میکرد. بعلاوه بهشدت سعی میکرد تا راهی برای خروج از این وضعیت پیدا کند.
کریستینا در خاطراتش میگوید: «شگفتانگیزترین و حیرتآورترین تجربه زندگی من متعلق به آن موقع است. دخترانم طی این مدت شجاع بودند.»
یک روز وقتیکه کریستینا در مسیر رسیدن به Loaves & Fishes بود؛ ماشینش در مقابل مرکز توانمندسازی زنان خراب شد.
او یک هفته بعد در برنامههای آنها پذیرفته شد.
باوجود تجربه حرفهای طولانی کریستینا، ردهها و آموزشها باعث بهبودی مهارت شغلی او شد. من نمیتوانستم در انتظار بیدار شدن در هرروزصبح برای یادگیری بمانم. تمام داوطلبان، اعضاء و کارمندان، بسیار محبتآمیز و مثبت برخورد میکنند. اینجا به معنای واقعی جای امنی برای ایجاد تغییر در زندگی زنان بیخانمان است.»
کریستینا در طول روز، در کلاسها حاضر میشد، با متخصص استخدام، مددکار اجتماعی و مربی شغلی ملاقات میکرد. تکالیفش را تکمیل میکرد، از دخترانش مراقبت میکرد و در حال حاضر هنوز در شیفت شب Nordstrom مشغول به کار است.
کریستینا همانطور که هر هفته بیشتر از هفته قبل پیشرفت میکرد؛ عاشق دیدن تغییرات مثبت در همکلاسیهایش بود.
وقتیکه بیخانمان باشید؛ اعتمادبهنفس شما خیلی کم میشود. در توانمندسازی زنان، با تکمیل هر بخش از برنامه؛ ایمان من به خودم بیشتر میشد. از معلمان تا داوطلبان، همگی تأثیر عظیمی بر من داشتند.
از زمان فارغالتحصیلیاش در دو ماه پیش، کریستینا همگام با سختکوشیاش در Nordstrom به دنبال شغل تماموقت هم میگردد.
کریستین میگوید دخترانم به من میگویند که عاشق ماندن در خانه هستند. آنها هر شب در کاشانه خودشان غذا درست میکنند و میخورند. کریستینا خوب میداند که دیگر این حالت برای برخی خوشایند نیست. آنها بسیار مشتاق کمک به افراد بیخانمان هستند همیشه میپرسند چهکاری از دست ما برمیآید؟ من از آنها میخواهم که درک کنند؛ دادن بهتر از گرفتن است.
.I want them to know it’s better to give than to receive
عزم کریستینا برای فراهم آوردن آیندهای روشن برای فرزندانش از تمام فعالیتهایش موج میزند. او به خاطر فرصتهایی که در محل کارش؛ برای مهارتها و قابلیتهایش باوجود میآید؛ بسیار امیدوار و هیجانزده است.
هشتاد درصد دانش آموزان این مدرسه شغلی پیدا میکنند یا در همین مدرسه مسئولیتی را به عهده میگیرند. نود درصدشان قادر به تأمین محلی امن برای زندگی میشوند.
هدایای شما معجزهای برای خانوادههایی است که مانند کریستینا که در ماشین خود زندگی میکنند؛ یا بسیاری دیگر از زنان و کودکانی که در جامعه ما، در چادر یا پناهگاههای بیخانمان به خواب میروند؛ هست.
مدرسه توانمندسازی زنان همواره و همهروزه سعی در کمک به تغییر زندگی چنین افرادی دارد.
منبع: www.womens-empowerment.org
مترجم: دکتر سیما تقی زاده دباغ
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.